قبیله وینتو در وضعیت سختی قرار دارد. خطر قحطی وجود دارد زیرا گله های مهم گاومیش در حال حاضر در حال مرگ هستند. وینه‌تو جوان به‌عنوان پسر رئیس، می‌خواهد به پدرش اینچوچونا ثابت کند که چقدر شجاع است و چقدر می‌تواند جنگجوی بزرگی باشد، زیرا پدرش فکر می‌کند پسرش هنوز چیزهای زیادی باید یاد بگیرد. او برای نجات قبیله اش وارد ماجراجویی خطرناکی می شود و ...

اندکی پس از آغاز پرواز یک هواپیمای مسافربری از فرودگاه بروکسل، اتفاقی فاجعه‌بار در فضا رخ می‌دهد و مسافران هواپیما باید راهی برای در امان ماندن از اشعه‌های مرگبار خورشیدی پیدا کنند و ...

 در دنیای آینده حکومتی بسیار خشن و مستبد وجود دارد که سیاست آن از بین بردن شورشها، جنگها و اعتراضات با استفاده از فرونشاندن احساسات و محو هیجانات است: کتابها ، هنر و موسیقی بطور اکید ممنوع شده اند و داشتن احساس جرمی است که مجازات مرگ دارد. جان پرستون یکی از بهترین ماموران حکومت است که مسئول از بین بردن هر کسی است که از این قوانین سرپیچی کرده است. اما زمانیکه او مقداری از داروی پروزیوم را از دست می دهد – یک داروی هوشیار کننده ذهن که احساسات را کاهش می دهد – ناگهان به تنها فردی تبدیل می شود که قادرست با این حکومت با آن مبارزه کرده و آنرا از بین ببرد.

تیلدا، پیش از اینکه پدر و مادرش بخواهند پدربزرگ دوست داشتنی اش را بدلیل بیماری آلزایمر به خانه سالمندان بگذارند، تصمیم میگیرد او را به آخرین ماجراجویی اش ببرد، تصمیمی که خانواده اش را تا مرز از هم پاشیده شدن می برد...